مسئولان سرگرم منطقه آزاد تجاری، مردم درگیر آب مسموم شده
شما که غریبه نیستید. این گزارش درباره یکی از زیباترین ملکهای مشاء ما ایرانیهاست. جنگلهای هیرکانی که رد رنگ زمردیشان از جو زمین هم دیده می شود این روزها حال خوشی ندارد. این زیست بوم استثنائی 50 میلیون ساله حالا در حاشیه جنوبی دریای خزر و کناره شمالی کوههای سترگ و به هم فشرده البرز محل دپوی زبالههایی شده که بوی تند و متعفن شیرابهشان صدای اهالی همه روستاها و شهرهای اطراف آن را درآوردهاست.
جنگلهای پهن برگ هیرکانی پا در مرزهای پنج استان شمالی کشیده و از آستارا تا منطقه گیلداغ استان گلستان پیش آمدهاند. اطلاعات شناسنامهای این پارک ملی دامنهدار میگوید نوار سبز شمال کشورمان تحت حفاظت مشترک محیط زیست و سازمان میراث فرهنگی قرار دارد. تا یادمان نرفته این را هم اضافه کنیم که 50 میلیون سال سنی که برای این جنگل پهناور تخمین میزنند باعث شده جامعه جهانی هم روی آن حساسیتهایی نشان دهد. به همین دلیل از آن به عنوان موزه طبیعی سرباز سرزمین ایران هم یاد میشود.
طبق نظر گونهشناسان 32 هزار گونه گیاهی، 58 خانواده از پرندگان متنوع و 58 گونه جانوری که یکی از کمیاب ترین آنها یوزپلنگ آسیایی است در این جنگل زندگی میکنند. دشت ناز، خشکه داران، سیاه کشیم، لیسار، میانکاله و جهاننما از نقاط حفاظت شده این میراث جهانی به حساب میآیند. با همه این حرفها زیاده عرض است که بگوییم نگهداری از زیباییهای این طبیعت بکر هیچ تناسبی با داشتههای کم نظیر آن ندارد.
در طول دهههای گذشته توسعه سریع عمرانی، چرای بی رویه دامها، برداشت غیرقانونی از منابع جنگل، ساخت و ساز، تصرف غیرقانونی زمینها، توسعه ناپایدار گردشگری، توسعه بی رویه کشاورزی و آتش سوزی بلای جان این کهنه جنگل با شکوه شدند و کم کم درختان آن را به بیرمقی کشیدند. با وجود روند طولانی مدت این تخریبها طبیعت کار خود را میکرد و به سنت هر فصل خود هیرکانی برای خودش جلوهگریها داشت. اما حالا دیگر از همان تک منظرههای ناب هم چیزی باقی نمانده است.
یک معضل نخ نما شده سوار بر همه این نارساییها و سهلانگاریها شده و در حال خشکاندن ریشه درخت به درخت این میراث طبیعی است. دپوی تپههای زباله آنچنان منظره دردناکی به آن بخشیده که دوستداران محیط زیست تاب وارسی عکسهای آن را هم ندارند. محلیها میگویند شیرابه این زبالهها با هر نم باران در جنگل راه میافتد و شدت بوی تعفن آن تا اندازهای است که حتی چند ثانیه هم نمیتوان ایستاد و دل به منظره خوش جنگل داد. پیگیریهای ما از ساکنان روستاها و نمایندگان محلی و استانی روشنمان کرد که عدهای اندک از این معضل نخنما شده سود هنگفتی به جیب میزنند و بهای خیانت آنها به میزهای مدیریتی شان، خشکیده شدن ریشه این جنگلهای کمیاب است.
میگوید 38 پشت از خاندان ما در میانکاله برای خودشان برو بیایی داشتند. وقتی از «سید علی میرشکاری» از اهالی پیشینهدار میانکاله میخواهیم از پیامدهای دپوی زباله در جنگل برای مان بگوید راست و پوست کنده یک ضرب المثل را شاهد میآورد: «چه بگویم؟ چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است» حتما شما هم دیدهاید چه بر سر این جنگل آمده است.» میرشکاری پیش از هر حرف دیگر به اتفاق ناگواری که در عکسها مشهود نیست اشاره میکند و میگوید: «مردم از دور فقط عکسهای تلنبار کردن این زبالهها در جنگل را میبینند. از بوی ناجور آن بیخبرند. این زبالهها با هر باران مازندران شیرابههایی از خود را دل جنگل راه میاندازند. الان رواست اگر بگوییم این درختها دارند از همین شیرابهها سم خور میشوند.»
ساکن روستای میانکاله میگوید تعداد درختان خشکیده روز به روز بیشتر میشود و تنها کسانی که به این امر توجهی ندارند همان مسئولان پشت میزنشین ما هستند: «شنیدهایم که برای جمع کردن این زبالهها دولت هزینه هم داده است. اما این پولها کجا میرود که در این وانفسای جنگل آب از آب تکان نمیخورد الله اعلم.
شیرابه زبالهها آبشخور دامها و بذرها
رودخانه قدیمی تلار از ارتفاعات چاشم سرچشمه میگیرد. شاخهای از این رود بر سر راه کهنهای که قرنهاست میرود از روستاهای نجارکلا و اندارگلی هم گذر میکند. عبداالله گوهرزین در روستاهای همین جنگل قد کشیده است. میگوید جوانهای شان اینجا بیکارند. همه به شهر رفتهاند و پا به سن و سال گذاشتهها ماندهاند و اندک دام و زمینهای قواره کوچک کشاورزی شان. زبالههایی که گردشگران جنگل با خود به سوغات آوردهاند به جز منظره و بوی بد رهآوردهای نگران کننده دیگری هم برای این روستاییهای از همه جا بیخبر داشته است: «کار مردم اینجا دامداری و کشاورزی است. هر دوی اینها به آب «تلار» وابسته است. خبردار شدهایم که شیرابه این زبالهها به این رودخانه و چاه خانهها سرازیر شده است. از خانه بهداشت بپرسید به شما میگویند چرا پوست دست اهالی اینجا کهیر زده و ور آمده است. این آبها سم دارند و ما به دام و خوراک خودمان بیخبر سم خوراندهایم.»
دهستان اندارگلی در میانه جنگل شیرگاه قرار گرفته است. جایی که به گواه دوستداران محیط زیست حال و روز وخیمتری نسبت به دیگر نقاط پهناور جنگل کنارهای هیرکانی دارد. گوهرزین میگوید قرار بوده دستگاه زباله سوز به شهرداری شیرگاه تحویل داده شود، اما گویا خبری از بوی بهبود از اوضاع این حوالی نیست که نیست : «مسئولان اینجا بارها گفتهاند که جایی برای دفن این زبالهها ندارند. مقرر شد دستگاه زباله سوز به شیرگاه تحویل دهند اما این راه چاره هم به فراموشی سپرده شده. ما ماندهایم و مریضیهایی که همسایگی با این همه زباله به جان ما و دامها و زمینهای مان میاندازد.»
از من میشنوید، اصلا ارادهای وجود ندارد
از بهانههای مدیریت استان مازندارن برای رفع نشدن معضل دپوی زبالهها در جنگل میگوییم. از این که گفتهاند محصور شدن بین دریا و کوههای البرز و نبود زمین راه دیگری برای رها شدن از شر این پسماندهای متعفن باقی نگذاشته است. مقیم مقیمی سر صبر و حوصله به این حرفها گوش میدهد و بی برو برگرد میگوید این حرفها برای رد گم کنی است. مسئولان استان مازندران ارادهای برای رفع این معضل ندارند و خبر داریم عدهای هم هستند که سود هنگفتی از دپوی زبالهها به جیب میزنند. مقیمی از اعضای هیئت مدیره استان مازندران است و میگوید دولت باید به این معضل به شکل یک مشکل ریشهای ملی نگاه کند تا شاهد تحولی در این زمینه باشیم: «این که بیاییم بگوییم چون همسایه دریا و کوهستان هستیم پس چارهای نداریم جز این که زبالهها را در بطن جنگل تلنبار کنیم که نشد حرف حساب. از نظر ما این حرفها یک رشته بهانه است برای این که توجه از بیکفایتی عدهای از مسئولان مازندران برداشته شود.»
مقیمی میگوید این را میدانیم که قدم اول برای رفع ریشهای این معضل فرهنگسازی است، اما الان حال این جنگلها مثل بیمار رو به احتضار است و باید چارهای اورژانسی برای آن تعبیه شود: «راهبندان جادههای شمالی در هر تعطیلی گواه ادعای من است. شهرهای حاشیه دریای خزر هزاران مسافر را به خود جذب میکنند. در واقع تمام این شهرها و استانها دارای جمعیت غیر ساکن و شناوری هستند که در برنامهریزیها ردی از آنها دیده نشده است.
دولت باید در ردیف بودجه و اعتباری که به این استانها میدهد تجدیدنظر کند و الا اثری از این زیباییهای خدادادی برای نسلهای آینده باقی نمیماند.» مقیمی در ادامه حرفهایش از واقعیتهایی پرده بر میدارد که باور آن سخت به نظر میرسد. اما مستندات زیادی از این واقعیتهای تلخ تهیه شده است که راه را بر هر شک و شبههای میبندد: «مدتهاست زبالههای شهر محمودآباد جایی نزدیک به ساحل این منطقه دفن میشود. در آمل این پسماندها را به ارتفاعات میبرند. راه خیلی از کوهنوردها به جایی از این کوهستان زیبا که زبالهها را در آن تلنبار کردهاند خوردهاست. در شیرگاه هم این جنگلهای هیرکانی هستند که باید تاوان بیکفایتی و سودجوییهای عدهای را بدهند. همین است که درختهای این جنگلها در حال خشک شدن هستند و به زودی شاهد تخلیه اندک روستاها به دلیل سمیشدن آب این حوالی نیز خواهیم بود.»
مقیمی تنها راهکار برونرفت از این بحران را تخصیص اعتبار برای احداث کارخانه زباله سوزی و نظارت مستقیم بر عملکرد مدیران ارشد استانی میداند: «این را میدانیم که الان کشورمان درگیر مسائل مهمی است. نقش تحریمها در بروز این مشکلات را نیز از بر هستیم اما در مورد مازندران و شیرگاه نباید دست روی دست بگذاریم. وضعیت وخیم این جنگلها را دریابیم و با مطالبه همگانی کاری کنیم که مسئولان از بیخیالی نسبت به این جنایتی که در حق این درختان میشود دست بردارند و به فکر چارهای برای نجات جان این منابع طبیعی باشند.»
آب شرب سمی شده، آقایان به فکر منطقه آزاد تجاری هستند
آمارها میگویند در هر 24 ساعت 3 هزار تن زباله در جنگل و مراتع شمالی کشور دپو میشود. «صاحب شریفی» فقدان مدیریت کارآمد در حوزه پسماند را از مشکلات جدی در چند دهه گذشته عنوان میکند و میگوید برای رفع این بحران به فعل خواستن نیاز داریم چرا که عدهای نمیخواهند این معضل بعد از گذشت این همه سال بر طرف شود: «در تمام طول دهههای گذشته مدیران و مسئولان زیادی پشت میز مدیرت نشستهاند. یعنی هیچ کدام از آنها ارادهای برای این مطالبه مهم مردم بومی این حوالی نداشته اند. من دیگر نمیتوانم با تکرار کردن حرفها و بهانههایی که تا به حال شنیدهایم خودم را فریب بدهم و به طور قاطع عرض میکنم دستهای پشت پردهای در کار هست که نمیخواهد روند نامبارک دپوی زباله در این شهرهای شمالی قطع شود.»
شریفی میگوید در حالی که بیش از 10 روستا و برخی از شهرها درگیر وارد شدن شیرابههای مسموم زبالهها به آب شربشان شدهاند و بیماریهای مختلفی جان آنها و سلامت دام و زمینهای کشاورزی شان را به خطر انداخته مسئولان مازندران سرگرم طرح منطقه آزاد تجاری هستند. مگر این طرح چه آوردهای برای این آقایان و استان ما دارد؟ مگر غیر از این است که ابتدا باید به فکر جان و مال شهروندان باشیم و پس از آن به پیشرفت پروژهها فکر کنیم. پیشرفت مازندارن حتما به نفع همه شهروندان نیز هست اما اگر همین شهروندان با این مدیرت ناکارآمد در زمینه زبالهها دچار خسارت مالی و جانی شوند، این پیشرفت به چه کار آنها خواهد آمد؟»
عضو شورای شهر سوادکوه میگوید سهم استان مازندارن از بازار سکه پسماند صفر است چرا که مدیران ما نمیتوانند این تهدید را به فرصت تبدیل کنند: «الان در همه جای دنیا از زبالهها به عنوان طلای کثیف نام میبرند. در کنار سولهها و مخازن دپوی زباله مشاغل متعددی تعریف شده است و خروجی تفکیک و بکارگیری دوباره پسماندها سود زیادی برای سرمایهگذاران دارد. مسئولان ما حتی همان میزان اعتبار ناچیزی که برای تفیکک و ساماندهی زبالهها در نظر گرفته شده را صرف موارد دیگر میکنند. نکته جالب توجه اینجاست که با این مدل مدیریت ترفیع رتبه نیز دریافت میکنند و حسن انجام کار میگیرند.»
شریفی با اشاره به این که در این جنگلها سم پاشی و آهکافشانی انجام نشده ادامه میدهد: «سفرههای آب زیرزمینی این مناطق در حال آلوده شدن است و بیتوجهی به مسئله دپوی زبالهها در جنگل به معنای بازی کردن با جان شهروندان است. خواسته ما از مسئولان ارشد کشوری به ویژه از وزارت کشور این است که از مسئولان و بیتوجهی شان در این زمینه بازخواست انجام دهند. درباره اعتباری که پرداخت شده تا وضعیت این زبالهها بهبود پیدا کند بازخواست کنند. بازخواست از مسئولان میتواند گام بلندی برای برطرف کردن این معضل کهنه مردم مازندران باشد.»